خاطرات ..........

شبا تا صبح خوابم نمیبره اما...

همیشه دوست دارم سرشب خاموشی بزنم.

خونه روتاریک کنم وتو تاریکی بنشینم.

آخه دل که تاریک باشه بازتاریکی راحت تر اخت میگیره.

دوست دارم تواون تاریکی بنشینم و به تو واندک خاطراتت فکر کنم!

میدونم، ماباهم خاطره ای نداریم.

شاید این به عقیده تو درست باشه!

ماتاحالا باهم بیرون نرفتیم،تومنو برای ناهار به رستورانی دعوت نکردی.

برای تولدامون به کافه نرفتیم و بایه کیک کوچک حضورمون و جشن نگرفتیم.

یاحتی یکبارم دستای همو لمس نکردیم و...

آره همه این ها درسته،ماهمچین خاطره هایی نداریم،اما...

برای یه عاشق درمونده مثل من تمام لحظاتی که عکس تورو اسم تورو تایپ تورو حرفای تورو دیده یه دنیا خاطره هست

هرجای این دنیا دیدت براش شد خاطره!

تمام خاطرات ماشده یه دیدار گذری ازیه گذرگاه!

این دیدارهای ناگهانی از تمام عاشقانه های جهان پرشور و شوق تراست.

حال من خراب است و فقط فکرتو تسکینش میدهد.

توخوب ازحال گرفته ام خبر داری وچشم بسته ازکنارم میگذری!

غرورخوب است اما مقابل من بهینه استفاده کن.

ظرفیت من کمترازانچه که توفکرمیکنی است،نه خودت را گول بزن نه مرا!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 16 تير 1393 ا 14:26 نويسنده : رحی ا
.: Weblog Themes By violetSkin :.